هه ! فکر نمی کردم انقدر بی اهمیت باشه ! نمی دونم شاید بود نبود ؟
خیلی دلم می خواست با آرامش و خیالای قشنگ می خوابیدم
نمی دونم فکرکنم اصلا خوابم نبرد
صبح اصلا خودم نبودم
اعتماد به نفس همیشه رو نداشتم
ارمغانو باخته بودم
راحت باخته بودمش
خودمو تو اون همه آدم گم کرده بودم
تو اون همه جمعیت
تازه فهمیدم چقدر واسه خدا کوچیکم
چقدر واسش گمم
تازه فهمیدم این همه وقتی که صداش کرده بودم و اون منو ندیده بود
تو جمع گمم کرده بود
تو اون همه آدم منه کوچولو رو گم کرده بود
اه ! نکنه تو هم منو گم می کنی ؟
من اینجام
این زیرو نگاه کن
منمم ... همین کرم شبتاب کوچولو
دنبال نورم بیا
No comments:
Post a Comment