Thursday, July 27, 2006

دوستت دارم



چشمامو باز کردم ، یه لحظه سردم شد . به اطرافم نگاه کردم ، تو رو ندیدم ... ترسیدم یهو ...، قلبم تند تند می
زد ... تنم یخ کرده بود ... ! یه صدایی اومد ، یه صدای گرم ... خیلی گرم ... از لطافتش شناختم که صدای تو بود ... بهم نزدیک شد ... خیلی نزدیک ... تا اینکه به صورتم رسید ... نفس زندگی بخشت به صورتم می خورد ...احساس کردم تمام وجودم گرم شد ... چشمای سبزی جلوی چشمام بود که به اندازه ی تمام دنیا بهم آرامش می داد ... دستاش که به بازوهای سردم خورد احساس کردم یه خون داغ تو تمام تننم جا ری شد ... لب هات آروم لبامو بوسید و حالا من اونجا نبودم ... دست در دست تو تو آسمونا پرواز می کردم ... آغوشمو باز کردم و تو رو در آغوش گرفتم ... محکم ... تا هیچ کسی تو دنیا جرات نکنه تو رو ازم بگیره ... نگات کردم ... نگام کردی ... یه لبخند گرم ... و باز من که مطمئن شدم که آغوشت تا ابد مال منه ... و با نوازش تو گوشت زمزمه کردم که تا آخر دنیا ... عاشقانه ... دوستت دارم

1 comment:

Anonymous said...

salam vaghean webloge khoobi dari tamamesho khooondam ama in chon kheili ba ehsas boog inja barat neweshtam kash mishod ba in ehsas moond ta abad
movafagh bashi