به یاد بیاور عاشقانه هایم
به یاد بیاور آرام صدایم
به یاد بیاور ناچیز اشک هایم
و به یاد بیاور درد هایم
به یاد بیاور آن روز را
که در آغوشت از عشق خواندم
آن لحظه که مبهوت نگاهت ماندم
آن دم که برایت از آسمان خواندم
از باران
از خدا
از عشق
*
به یاد بیاور جا کلیدی کوچکی را که بی نیمه ی گمشده اش تنها مانده
به یاد بیاورعطر پر محبتی که از روزهای با هم بودن ، هنوز بر دستهایم مانده
به یاد بیاور لباس هایی را که از عطر عشقمان آکنده اند و اکنون
در گوشه ای سرد از اتاق به انتظار آمدنت
و دوباره لمس شدن نشسته اند
*
به یاد بیاور زنجیری از عشق را که با محبت نثارت کردم
و سوگند دادم تو را که به جان حفظ کن یادواره ام را
و به یاد بیاور زنجیری از نور را که بر سینه ی بی روحم می درخشد
و با شیره ی وجود نگاهش می دارم
و هزاران بوسه که هر روز نثارش می دارم
*
و به یاد بیاور چهره ای که با هم نقش زدیم بر کاغذ
نیم از من و نیم از تو
چشم هایی که با هم قلم زدیم
بر تکه کاغذی خشک
و این نام توست که بر گوشه ای از آن می درخشد
و من که هر روز می بویم آن تکه کاغذ را شاید که هنوز
عطر جانت را برایم سوغات آورد
و دریغا که عطر تو هر بار آرام از آن رخت می بندد
*
و به یاد بیاور میوه ای بهشتی
هدیه ی تولد دوباره ام را
که هنوز در گوشه ای از خانه حفظش داشتم
و هر روز به یاد آن روز انگشتان سردم را به آن پیوند می زنم
و خاطره اش را می بلعم
*
و به یاد بیاور رایحه ای که به من هدیه دادی
و منی که آن را در کنجی ایمن ساخته ام
شاید که تا ابد هدیه ات را حفظ کنم
*
و به یاد بیاور چهره ای را که ناچیز بر پارچه ای
تنها به یاد تو قلم زدم
و این تنها شور تو بود که به دستانه خسته ام جان می داد
شاید که یادی از من در تو زنده کند
*
و به یاد بیاورقاب عکس کودکی ام را
که با عشق ارزانی ات داشتم
تا شاید سادگی عشقم را به یاد بسپاری
*
و به یاد بیاور مرا
که اینجا
بی تو
با دریایی از عشق
چشم به در دوخته ام
و هر روز که می گذرد شیره ی جانم را ، انتظار
جرعه ای می نوشد
و من تکیده تر می مانم
به انتظار تو
حتی تا آن روز که دیگر قطره ای از آن ... نباشد
.
.
.
!!! به یاد بیاور ... مرا
3 comments:
سلام؛
.
به یاد بیاور ناچیز اشک هایم
و به یاد بیاور درد هایم
.
و به یاد بیاور مرا
که اینجا
بی تو
با دریایی از عشق
چشم به در دوخته ام
و هر روز که می گذرد شیره ی جانم را ، انتظار
جرعه ای می نوشد
و من تکیده تر می مانم
به انتظار تو
خیلی قشنگ بود
.
.
بابات وبم هم شرمنده که خیلی غمگین بود .کاری از دست من ساخته نیست به هر حال خوشحال میشم بازم سر بزنی
.
.
شاد باشی
webloge ghashangi darid , sherhaye zibaee ham migid,.... khoshhal misham sari be webloge man ham bezanid :)
Post a Comment